خویشتن را اهل هر فرقه ای که می دانی سخنی کوتاه خواهد بود شاید درکی بالا انتقال یابد.
لزوم وجود ادیان اختیاری است که شاید نباشد. زمانی برای هر مکتبی وجود دارد.
یکی قبل از خواب یکی تمام اوقات دیگری صبح-ظهر-... و غیره (دیگر ادیان و مکاتب)
حتی آنکس که خود را از قید تمامی اینها برون کند پایبند به قیود خویش خواهد بود.
هیچ محققی تاثیرات عوالم را رد نخواهد کرد. سیارات و ستاره ها هم بر روی شما تاثیراتی دارند.
اگر اینگونه نمی نگری به احوالات خود در ساعات و روزها تامل کن شاید درک کنی چه می گویم.
چرخش انرژی و تاثیرات تمامی وجودهای عالم گویی بسیار شگرف است.
کوتاه کنم سخن را درهر قانونی به سر می بری سعی برآن کن در زمان تعیین شده آن قوانین خویش را رعایت کنی تا شاید بالی برای پرواز تو باشد.
تو که مسلمانی و درگیر بهشت و جهنم اینها را در همین جا هم می توان یافت کرد. توقع از که داری؟ چه چیزی را در حراجی با خدای خود به فروش می رسانی؟ گویا تو دست حراج به داشته های خود برای دیگران میزنی و نداشته های خود را با خدای خود با گرانترین قیمت حساب می کنی. چه معامله پایاپایی... .
این آتش شناس آتش دوست این نماد خدای را چگونه تصویر کرده ای که هیچ یک از آنها را در زندگی خود عملی نمی کنی؟
وجود آدمی در دنیایی محدود بزرگترین عذاب برای آدمی است و لذت آدمی در همین دنیا نشانه عدم رشد او است. هرچند آدمی آزاد به زندگی و انتخاب چگونگی زندگی باشد ولی گویا اختیاری وجود ندارد.
در هر مرتبه ای گویا خدایی داری پس با خدای مرتبه خود سخن گفتن بهتر است.
خدای آفریننده نظام هستی است و با هر کسی سخن می گوید. خدایی که با یک گناه با شما سخن نگوید خدا نیست.
پس همواره انتظار شنیدن صدای او را داشته باش که شاید یک مانیتور و یک وبلاگ هم دریچه ای برای سخن باشد.
ادامه مطلب ...سلام
قبل از هر چیزی از دوست خوبم اجازه می گیرم که وبلاگ خودم رو هم اسم وبلاگ او گذاشتم.
امیدوارم راضی باشی.
تو اینجا چک نویس و پاک نویس حرفهای دلم هست و چیزهایی که دوست دارم بگم و چون وجودی پیچیده و در همه چیز هستم ممکنه در مورد خیلی چیزها صحبت کنیم از حرفهای روزمره گرفته تا نوع دید به زندگی تا تکنولوژی روز دنیا... .
اینها نظریات من هست و دید و یقینا دارای اشتباهاتی خواهد بود.
خوش حال خواهم شد از نظریات شما استفاده کنم.
-----
احتمالا برای تمامی شما پیش اومده که تو زندگی تو یک زمان بی هیچ دلیلی تغییر کنید و حال عجیبی بهتون دست بده.
با تحقیق در خیلی از افراد متوجه این شدم که متاسفانه بسیاری از انسان ها غم رو چیزی می بینند که باید از اون بیرون بیان و برای برون رفت از این موقعیت خودشون دست به هر کاری می زنند دریغ از این که در هر نقطه از زندگی دروسی هست که ما نیاز به گرفتن اون داریم.
بگذریم... .
ما تو زندگی خودمون در اوج اینکه فکر می کنیم خیلی یگانه و یکتا پرستیم خداهای بسیاری داریم. (کمی فکر کنید به این نکته پی خواهید برد)
* اول از همه خدایی که در زندگی ورای شما و در آسمان هاست و از جایی بالاتر به واسطه نیروهایی به شما کمک می کند وجودی ندارد مگر در دنیای ذهن شما که دنیایی فوق العاده پیچیده است.
او نه محدود نه بست داده شده است. او اوست.
نیرو جدای او - او جدای نیرو - شما جدای او و... این گونه دید و تفکری یک تفکر کاملا اشتباه است که بسیاری از ما به آن دچاریم.
* در مرتبه دوم هرآنچه به دنبال آن می گردید که ورای شماست و جدای از شما باید بگویم از این توهم بدر آیی بهتر است چون چیزی یافت نخواهید کرد.
در یک کلام تمام هستی درون شماست.
دوستانی که برای خود ساخته اید و... هیچ کدام وجود خارجی ندارند و شمایید دلیلی بر وجود آنها.
گویا نیاز به فکر است ولی همین طور است که گفتم.
فعلا...
چشم هایت را ببند من را خواهی دید.
بعد از مدتها شروع به نوشتن می کنم گمنام ولی آشنا اگر شناختی نامی نبر.
از خود بگویم.
وجودی از خالقی که مرا رقم زد و سزای آتش عشق را به من عطا کرد.
همچون کلافی سردرگم نه محتاج کمک از غیر نه اشتیاق کمک به غیر.
هرچند به هرجا بنگرم جز او نبینم ولی فراموش شده در دنیای ذهن و زندانی در اینجایم.
آنکسی حرفم را خواهد فهمید که درد کشیده و کمشده یا ره یافته این دیار باشد.
وگرنه خود را به درک زدن از دنیا و مسیری جدای این دروغی است به خود.
ما که باور نخواهیم کرد.
هفت شهر را گشته ام در همان هفت مانده ام گویا هنوز هم مسیری بسیار طولانی برای رسیده به هشت خواهد بود.
من معماری هستم که خانه ها و برج هایی ساخته ام و تمامی آنها را ویران کرده ام.
هم اکنون در برهوت دلم محتاج یک جرعه آب هستم.
حرف هایم را از نشانه ها دریاب نه از حروف و اعداد.
خواهم گفت...