این وبلاگ هدفی جز نابود کردن آنچه تو متعصبانه پذیرفته ای ندارد و همچنین باورهایی که از کودکی با آنها شکل گرفته ای.
هرچند این عمل ممکن است باعث پوچی در بسیاری شود ولی اگر توان مبارزه با خود را نداری همه این ها را دور بریزید و دیگر نخوانید.
من در کشوری اسلامی زندگی می کنم و پیکان هدف من برای شماست چون شما توان بزرگ تر شدن را خواهید داشت. نه آنکه فقط در اسم مسلمان است بلکه افرادی که با فکری باز هرآنچه که حقیقت هست می پذیرند حال مسیحی یا ... .
چند سوال:
چون تو همواره اطراف مسائل زندگی خود می گردی و هرآنچه را که به آن علاقه داشته ای مرکزیت به آن داده ای هیچ گاه به آن نخواهی رسید. تو موجودی در گردش اطراف کعبه مقصود خود هستی و این خود نیروی گریزی در حرکت توست که به آن در فیزیک نیروی گریز از مرکز می گویند.
حال چه زیباست سکوتی که در آن این مقدار سخن است. براستی ما ساکتیم.
همواره به یاد داشته باش تو دلیلی بر تصمیم گیری در مسائل زندگی و حالات خود باشی نه موقعیت ها.
در پست قبل نوشته شد که شاید آنچه میدانی علم نتوان نامید. ولی چاره ای جز این نیست که به دانستن تلاش کنی تا شاید به یقین برسی.
سلام
علم و دانش و هرچیزی که به واسطه آن به درک اطراف خود میرسی وجودی دورنی برای شماست.
شاید بهتر است از آن به علم و... تعبیر نشود.
علمی که خود فاصله ای تا حقیقت باشد آن علم نیست عین جهل است.
آنکس که فکر می کند اسراری را می داند و در انتقال آن بخل می ورزد. باید بگویم هیچ سرّی وجود ندارد که قابل انتقال با نوشته و حرف و... باشد. مگر از روش خاص آن استفاده شود. چون آنکس که قصد انتقال چیزی را به او دارید درکی متفاوت و در مرتبه ای متفاوت است.
عالم را رتبه بندی نمی کنم. فقط نیاز به گفتن این جمله را احساس کردم: ما اکثرا فکر می کنیم بسیار دانا هستیم حال آنکه هیچ نمی دانیم و آنچه که فکر می کنیم دیگری دارد هم علم محسوب نمی شود.
اگر به فکر بازی هستی. بازی خوبی را شروع کرده ای هیچ گاه تمام نخواهی کرد و تا ابد ادامه خواهد داشت.
بینش - آگاهی - علم لایتناهی - آگاهی کیهانی و... هر نامی که برایش می گذاری. از هر طریقی که در مجرای درک آن قرار می گیری. آنرا در صفحه دل مکتوب بدار... .
عده ای سکوت را پذیرفته اند و سکوت می کنند و گویی اگر لب به سخن باز کنند چیزی را از دست خواهند داد. دوستان عزیز پختگی شما را تبریک می گویم و سکوت اگر همراه با رنج است صبر را برای شما خواستارم.
شما بر قوانین خود استوار بمانید که خوب است ما هم اگر با گفتار چیزی را از دست بدهیم. وجودی است ناظر این از دست دادن. او اگر بخواهد نمی دهد و اگر داد می گوییم.
البته نه هر ویرانه دل جایی برای قرار گرفتن این هاست. نه این ها از هرکسی دل می برند.
ذجر شما را برای خود و تمامی مهر و عشق را برای تمام عالم آرزومندم شاید چشمانمان باز شود و ببینیم چیزهایی را که تا کنون ندیده ایم.
ورود خودم را به دنیای شما تبریک می گوییم. من آمده ام. اگر خشنود از آمدنم نیستید هم اکنون انصراف دهید که آنچه را برای خود ساخته ای هیچ گاه از میان نخواهد رفت. مگر جایگزینی بیابی.
کلی سخن می گویم جایگزینی هم نخواهی داشت.
موفق باشید.