نور

چشمانت را ببند. مرا خواهی دید.

نور

چشمانت را ببند. مرا خواهی دید.

هدف از نوشته ها چیست؟!

این وبلاگ هدفی جز نابود کردن آنچه تو متعصبانه پذیرفته ای ندارد و همچنین باورهایی که از کودکی با آنها شکل گرفته ای.

هرچند این عمل ممکن است باعث پوچی در بسیاری شود ولی اگر توان مبارزه با خود را نداری همه این ها را دور بریزید و دیگر نخوانید.

من در کشوری اسلامی زندگی می کنم و پیکان هدف من برای شماست چون شما توان بزرگ تر شدن را خواهید داشت. نه آنکه فقط در اسم مسلمان است بلکه افرادی که با فکری باز هرآنچه که حقیقت هست می پذیرند حال مسیحی یا ... .

چند سوال:

  • چگونه است که شما از کودکی دینی را در شناسنامه شما وارد کرده اند و اگر مسلمان باشید نمی توانید دین خود را تغییر دهید؟ مگر این نیست که اصول دین تقلیدی نیست؟ حال چگونه شما مرتد می شوید اگر دین تان را تغییر دهید؟ حال این موضوع را در تمامی ادیان و... بسط دهید.
  • انسان دلیل اعمال خود را باید بداند حال چگونه می شود شما به مکه میروید؟! خانه خدا چیست؟ این یک نماد است؟ پس چه تفاوتی با بت پرستان دارید آنان هم نمادی از خدا ساخته بودند؟
  • چگونه برای خدا فرزند قائل هستید؟ خدا مگر مکان دارد یا محدود است که چیزی را جدای او فرض کنیم؟
  • مگر جز این است که انسان قوانین انسانیت دارد. جدای از دین و... اگر شما انسانیت را رعایت کنید چرا دروغ/غیبت/تنفر/سکوت در برابر ظلم در شما شکل گرفته است.
    مگر شما انسان نیستید؟ ((با کمی تفکر این هم اثبات خواهد شد که اکثر مردم از انسانیت فاصله بسیاری دارند))
  • مگر این نیست که از تمامی تعلقات باید در آمد چگونه است از مکه بر می گردیم و کوله باری همچون تجار با خود می آوریم. و همچنان خدایان بسیاری داریم. پیامبر/قرآن/امام/خدا.
    تمامی این ها را همچون خدا برای خود ساخته ایم طوری که آنان هم اگر هم اکنون بودند هیچ گاه این اهانت را بی پاسخ نمی گذاشتند.
    در تاریخ هم آنان که علی را خدا دانستند مجازات شدند.
  • مگر جز این است که کتابی که تحریف شده باشد قابل تقلید نیست. چگونه است که کتب تحریف شده را برای تقلید می پذیریم.
    نمی گویم فقط قرآن ولی آنچه برای مقاصد سیاسی و منافع عده ای به دست تحریف درآمده باشد لیاقت تقلید را ندارد.
  • که گفته است تقلید کور کورانه؟ مگر شما میمون هستید؟ مگر خدا عقل را به شما نداده. مگر شما قدرت استدلال را ندارید؟ اگر عملی را انجام می دهید باید یقین به آن داشته باشید. نه آنکه چشم ببندید و آنرا انجام دهید.
  • مگر جز خدا وجود دارد؟ چگونه است که شما متنفر می شوید و حسادت می ورزید؟ آنکه حسد دارد هیچ گاه نمی تواند مجرایی برای درک مطالب باشد.
    شما به نزدیک ترین دوستان خود هم حسادت می کنید.
  • و... (ادامه در آینده)
[نقطه]

.

چون تو همواره اطراف مسائل زندگی خود می گردی و هرآنچه را که به آن علاقه داشته ای مرکزیت به آن داده ای هیچ گاه به آن نخواهی رسید. تو موجودی در گردش اطراف کعبه مقصود خود هستی و این خود نیروی گریزی در حرکت توست که به آن در فیزیک نیروی گریز از مرکز می گویند.

حال چه زیباست سکوتی که در آن این مقدار سخن است. براستی ما ساکتیم.

همواره به یاد داشته باش تو دلیلی بر تصمیم گیری در مسائل زندگی و حالات خود باشی نه موقعیت ها.

ادامه...؟!

در پست قبل نوشته شد که شاید آنچه میدانی علم نتوان نامید. ولی چاره ای جز این نیست که به دانستن تلاش کنی تا شاید به یقین برسی.


...؟

سلام


علم و دانش و هرچیزی که به واسطه آن به درک اطراف خود میرسی وجودی دورنی برای شماست.

شاید بهتر است از آن به علم و... تعبیر نشود.

علمی که خود فاصله ای تا حقیقت باشد آن علم نیست عین جهل است.

آنکس که فکر می کند اسراری را می داند و در انتقال آن بخل می ورزد. باید بگویم هیچ سرّی وجود ندارد که قابل انتقال با نوشته و حرف و... باشد. مگر از روش خاص آن استفاده شود. چون آنکس که قصد انتقال چیزی را به او دارید درکی متفاوت و در مرتبه ای متفاوت است.

عالم را رتبه بندی نمی کنم. فقط نیاز به گفتن این جمله را احساس کردم: ما اکثرا فکر می کنیم بسیار دانا هستیم حال آنکه هیچ نمی دانیم و آنچه که فکر می کنیم دیگری دارد هم علم محسوب نمی شود.

اگر به فکر بازی هستی. بازی خوبی را شروع کرده ای هیچ گاه تمام نخواهی کرد و تا ابد ادامه خواهد داشت.

ادامه مطلب ...

بینش...

بینش - آگاهی - علم لایتناهی - آگاهی کیهانی و... هر نامی که برایش می گذاری. از هر طریقی که در مجرای درک آن قرار می گیری. آنرا در صفحه دل مکتوب بدار... .

عده ای سکوت را پذیرفته اند و سکوت می کنند و گویی اگر لب به سخن باز کنند چیزی را از دست خواهند داد. دوستان عزیز پختگی شما را تبریک می گویم و سکوت اگر همراه با رنج است صبر را برای شما خواستارم.

شما بر قوانین خود استوار بمانید که خوب است ما هم اگر با گفتار چیزی را از دست بدهیم. وجودی است ناظر این از دست دادن. او اگر بخواهد نمی دهد و اگر داد می گوییم.

البته نه هر ویرانه دل جایی برای قرار گرفتن این هاست. نه این ها از هرکسی دل می برند.

ذجر شما را برای خود و تمامی مهر و عشق را برای تمام عالم آرزومندم شاید چشمانمان باز شود و ببینیم چیزهایی را که تا کنون ندیده ایم.

ورود خودم را به دنیای شما تبریک می گوییم. من آمده ام. اگر خشنود از آمدنم نیستید هم اکنون انصراف دهید که آنچه را برای خود ساخته ای هیچ گاه از میان نخواهد رفت. مگر جایگزینی بیابی.

کلی سخن می گویم جایگزینی هم نخواهی داشت.


موفق باشید.