بی خیال...
خیلی موافع هست که فکر می کنی خیلی درد داری بهتره بری دردمندا رو ببینی تا بفهمی که چیزی به عنوان درد هنوز نچشیدی.
اگر فکر می کنی تنهایی بهتره باید بدونی که آدم تنها خیلی چیزا داره. غربت توی جمع خیلی سخت تره.
اگر...
ما همیشه در گذریم. بهتره از این باب هر در گذریم.
آره. من عاشقم.
مسافر عاشق بودن بهتر از عاشق فارق بودنه.
باشه... من هرچی که تو دلم دارم رو برای خودم نگه میدارم. همیشه تو دلای دردمند او بیشتر سر میزنه. خودمونی صحبت می کنم. واسه همینه که من درد رو دوست دارم. اگه اونم دوست داره ایراد نداره. گندم به کسی ده که محبت نچشیده است. ما خواهیم سوخت.
تو خود شاهدی که جز تو تمنای دگر نیست در این دل. شاید نظری شد دل ویرانه دگرگون آید...
[نقطه]
هر تک برگی که باز می کنی حتما حرفی با تو دارد. حال نام آنرا فال بگذاری یا...
یک لحظه کسی که با تو دمساز آید / یا با تو دمی همدم و همراز آید
از کوی تو گر سوی بهشتش خوانند / هرگز نرود وگر رود باز آید
تو خود هرآنچه خواهی پند گیر از این تک برگ...
هر جامعه ای جزای کار خود را پس خواهد داد. اجداد شما هیچ گاه از این دنیا نخواهند رفت تا نتایج کار خود را در قالب شما ببینند.
بله اگرچه غزه هم اکنون در خون است ولی ملت فلسطین روزی باید نتیجه ظلم و نابود ساختن پیامبران خود را پس بدهند.
سکوت در برابر ظلم کمتر از ظلم نیست. پس اعراب دیگر هم که سکوت کرده اند آنها هم در این جنایت دخیل هستند و یقین داشته باشید که همانطور که فلسطین نتیجه فروش ارازی و کشتن هزاران پیامبر را در چند هزار سال گذشته پس می دهد. اعراب و کلیه مسلمانان هم پس خواهند داد.
کو آن امام زمانی که بیاید و دست اینان را بگیرد؟ آرماگدون کجاست؟
کجاست خدایی قدرتمند که پرندگان و فیل ها را بفرستد؟
شاید قدرت خدا در برابر هواپیما و تانک جواب ندهد. یا قوم بنی اسرائیل نظر کردگان هستند و مرغ بریان ها باید فرستاد... .
یقین دارم که اینها هست ولی دلیلی برای بوجود آمدن این هم هست. در دنیا قانون حاکم است هیچ گاه خوبی بر بدی و بدی بر خوبی پیشی نخواهد گرفت.
خدا هم بی قانونی نمی کند. وگر نه عذاب الهی فقط برای مسلمانان نیست.
ما دل خود را رنجور می کنیم چون یاد گرفته ایم درست است که ممکن است عده ای نتیجه کاری را ببینند ولی ما انسانیت را حاکم بر دل ساخته ایم نه قانون ریاضی (درسته انسان؟).
آرزو مکنید که روزی قوم بنی اسرائیل نتیجه کارهای خود را پس بدهد. آرزو داشته باشید تا روزی آنها عشق به انسان را درک کنند و پیاده سازند. چون آرزوی اول در آینده باعث خواهد شد باز هم قومی به قوم دیگر ظلم کنند. [تو خود از این گفته آموز هرآنچه خواهی.]
هرچند از گفته های خود می سوزم ولی بازهم می گویم و می سازم.
[نقطه]
گفت هرگاه چشمان بسته شد گویی باز هم می بیند. ندانست که هنوز چشم باز است با بسته. پارچه بر چشمان خود بست ولی باز هم می دید. هرگاه تمرکز کرد که ببیند چه در حال وقوع است گویی از آنچه بود دور می افتاد.
خدایا نه نوری نه چرخشی این چگونه بینشی است. ناگهان کهکشانی در پیشگاه خود دید گویی او آنقدر بزرگ شده بود که کهکشان در چشمانش بود. چه علامتی از آن استخراج شد!
بار الهی این دیگر چیست؟
بسیار جسارت می کرد شاید حماقت بی هیچ بینشی فقط آنچه را دریافت می کرد انجام می داد. حال کاروانی از عجایب همراه اوست.
ای بسا بسیار انرژی که به واسطه همین ها از او تلف شده است.
...