نور

چشمانت را ببند. مرا خواهی دید.

نور

چشمانت را ببند. مرا خواهی دید.

۱

هر تک برگی که باز می کنی حتما حرفی با تو دارد. حال نام آنرا فال بگذاری یا...


یک لحظه کسی که با تو دمساز آید   / یا با تو دمی همدم و همراز آید
از کوی تو گر سوی بهشتش خوانند  / هرگز نرود وگر رود باز آید


تو خود هرآنچه خواهی پند گیر از این تک برگ...

نظرات 3 + ارسال نظر
لیندا چهارشنبه 11 دی‌ماه سال 1387 ساعت 10:26 ق.ظ http://maedeh.blogsky.com

خیلی خیلی خیلی خوش سلیقه هستی

لیندا چهارشنبه 11 دی‌ماه سال 1387 ساعت 11:22 ب.ظ http://marjaneh.blogsky.com

سلام
دقیقا درست می گی
من هم ایران که بودم بیشتر به درونم نگاه می کردم
اما اینجا توی این حجم تبلیغات و سختی دوری و فشار غربت خیلی این کار سخت تره
برای همین نوشتم که دیوانه شدم
کارهایی که من کردم از دید خیلی از ادمها باحاله و دیوانگی نیست
اما برای من که می دونم چی بودم دیوانگی هست
جالب تر اینه که هیچوقت این کارهای بیرونی بهت به اندازه اون زیبایی درونی آرامش نمیده...
بگذریم
ممنون از نظرت

محمد پنج‌شنبه 12 دی‌ماه سال 1387 ساعت 12:47 ب.ظ http://www.erfansalamat.blogfa.com/

سلام دوست عزیز
خیلی وقته که شما رو لینک کردم
و امروز هم لوگوی شما رو در لیست لوگوی دوستان در وبلاگم قرار دادم
مدیر وبلاگ سلامت عرفانی انسان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد